-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 10:31
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد این زخم ها را به کسی نمی توان اظهار کرد....!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 16:19
به التماس نجیبم بخند حرفی نیست شکسته پای شکیبم بخند حرفی نیست در امتداد جنونم بیا و رو در رو به خنده های عجیبم بخند حرفی نیست از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند به این غروب غریبم بخند حرفی نیست طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست من از عبور نگاهی شکسته ام، آری شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست به حال...
-
آتش و دریا
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 09:44
من با عشق آشنا شدم و چه کسی این چنین آشنا شده است ؟ هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود. هنگامی لب به زمزمه گشودم ، که مخاطبی نداشتم. و هنگامی تشنه ی آتش شدم ، که در برابرم دریا بود و دریا و دریا.....!
-
خداوندا
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 09:44
خداوندا آرامشی عطافرما تا بپذیرم آنچه راکه نمی توانم تغییر دهم شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم دانشی که تفاوت آن دو را بدانم آمین پروردگارا خود را تقدیم تو میدارم با من کن واز من ساز آنچه خود اراده کنی از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنهاشاهدی باشد برای...
-
دلم گرفته...
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 09:42
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن نگو که از...
-
دلم گرفته....
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 09:38
خدا ما رو برای هم نمی خواست فقط می خواست همو فهمیده باشیم بدونیم میوه ی ما مال ما نیست فقط خواستیم همونو دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی خواست خودت دیدی دعامون بی اثر بود چه سخته مال هم باشیم و بی هم میبینم میری و میبینی میرم تو وقتی هستی اما دوری از من نه میشه زنده...
-
خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد،
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 09:55
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد. بقره ۲22 فکر کردم... از پاکان که نیستم... پس کاش از توبه کنندگان باشم... ربامهن... مرا ببخش... بیا از نو شروع کنیم... می پذیری ام؟ ... از نو مینویسم: سلام!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 09:53
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون... بعد از یک ماه پسرک مرد... وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد... دخترک دید که تمامی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:47
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافیست . لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی . تنها پرهایش را بزن ... خاطره ی پریدن با او کاری میکند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:28
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:25
چه گریزیست ز من؟ چه شتابیست به راه؟ به چه خواهی بردن در شبی اینچنین تاریک پناه؟ مرمرین پله آن عاج سفید ای دریغا که ز من بس دور است!..... لحظه ها را دریاب چشم فردا کور است...............
-
کاش میدانستی...
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:17
کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو که همیشه آنرا با شفق می شویم و با آن میگویم که تویی مونس شبهای دلم... کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است و گل غم به دلم وا شده است ...کاش میدانستی که درون قلبم با تبشهای عشق هم صدا هستی تو ...کاش میدانستی که وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و آشفته حال زندگی می بخشد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 11:44
در امتداد نگاه تو لحظه های انتظار شکسته می شود و بغض تنهایی من مغلوب وجود تو می شود
-
خدا رو چه دیدی...
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 08:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 خدا رو چه دیدی...شاید با تو باشم...شاید با نگاهت از این غم رها شم... خدا رو چه دیدی...شاید غصه رد شد...دلم با نگاهت این عشق و بلد شد...
-
خدایا رهایم کن
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 09:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خدایا توان زیستن ندارم رهایم کن خدایا نخواهم که دگر درد عشق کشم رهایم کن خدایا از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 08:33
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد این حقیقت است که از دل برود هر آن که از دیده رود.............
-
درد و دل
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 08:26
اگر دروغ رنگ داشت هر روز،شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود اگر عشق، ارتفاع داشت من زمین را در زیر پای خود داشتم و تو هیچگاه عزم صعود نمیکردی آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر میگرفتی اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت عاشقان سکوت شب را ویران میکردند اگر براستی خواستن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 16:39
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA به چه مانند کنم حالت چشمان ترا ؟ به غزلهای نوازشگر حافظ در شب ؟ یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب ؟ به چه مانند کنم؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 16:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نیمه شب آواره وبی حس وحال...درسرم سودای جامی بی زوال پرسه ای آغاز کردیم در خیال...دل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی می گذشت...یک دو سال ازعمررفت وبرنگشت دل به یاد آورد اول بار را...خاطرات اولین دیدار را آن نظربازی و آن اسراررا...آن دو چشم مست آهووار را همچو رازی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 16:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 17:22
فقط دریا دلش آبی تر از من بود ، و من از دریا ، دلم دریا ، فقط این را ندانستم ! چرا گشتم چنین تنها تر از تنها ! به هر آبی شدم آتش ، به هر آتش شدم آبی ، به هر آبی شدم ماهی ، به هر ماهی شدم دامی ، به هر نامحرمی ساقی ، به هر ساقی می باقی و تو این را ندانستی ! چرا گشتم چنین عاصی ؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 17:21
یه من به تو یه فاصله نه نشد ! بی من یه تو یه فاصله ، نه نشد ! بی تو یه من یه فاصله ، بازم نشد ! یه من یه تو بی فاصله ، حالا شد !ا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 17:20
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 17:19
همه در دایره ی دوست گرفتار شدند بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند یار از خون دل عشق خبردار نشد چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 17:07
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 09:51
دوست دارم تا اخرین باقیمانده ی جانم تو را عاشق کنم زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته نفس کشیدن من تنها با یاد اوری زنده بودن تو امکان پذیر است همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تو را میبینم برایم کافی است و قانع کننده است که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 09:50
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛ وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو، مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت، زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست، وایکاش میدیدی قلبی راکه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 17:10
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 16:45
-
دلم گرفته...
جمعه 15 مردادماه سال 1389 19:06
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!! بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم... بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..! خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره.. که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!! بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن.. که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!...