دل نوشته های من

ღ★ミغم انگیز و عاشقانه ミ★ღ

دل نوشته های من

ღ★ミغم انگیز و عاشقانه ミ★ღ


فقط دریا دلش آبی تر از من بود ، و من از دریا ، دلم دریا ، فقط این را ندانستم ! چرا گشتم چنین تنها تر از تنها ! به هر آبی شدم آتش ، به هر آتش شدم آبی ، به هر آبی شدم ماهی ، به هر ماهی شدم دامی ، به هر نامحرمی ساقی ، به هر
ساقی می باقی و تو این را ندانستی ! چرا گشتم چنین عاصی ؟

یه من به تو یه فاصله  نه نشد !

بی من یه تو یه فاصله ، نه نشد !

بی تو یه من یه فاصله ، بازم نشد !

یه من یه تو بی فاصله ، حالا شد !ا

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد

همه در دایره ی دوست گرفتار شدند

بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد

عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند

یار از خون دل عشق خبردار نشد

چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند

خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد

دوست دارم تا اخرین باقیمانده ی جانم تو را عاشق  کنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته

نفس کشیدن من تنها با یاد اوری زنده بودن تو امکان پذیر است

همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تو را میبینم برایم کافی است و قانع

کننده است که زندگی زیباست

اگر روزی از دیار من سفر کنی با چشمانی نابینا شده از گریستن در نبودت جای

قدمهایت را بر روی سنگفرش خیابان گل باران میکنم

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد