خواستم بگویم... دیدم نگفتن بهتر است...
چه سود...آنکه با من نمی ماند ....
همان بهتر که مرا نشناسد....
و آنکس که می ماند .... خود خواهد شناخت ....
من همانم که هستم ....
نه آنکه تو میبینی و میخواهی باشم...
*********************************
من نه عاشق بودم نه دلداده به گیسوی بلند و نه الوده به افکار پلید... من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید و خدا می داند ....... سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود.
*********************************
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم و یا یک تابلوی ساده..... که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز و این نقاشی دنیای تنهایی بماند یادگارخستگی هایم و می دانم که هر چشمی نخواهد دید شهر رنگی من را
ادامه...
به التماس نجیبم بخند حرفی نیست شکسته پای شکیبم بخند حرفی نیست در امتداد جنونم بیا و رو در رو به خنده های عجیبم بخند حرفی نیست از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند به این غروب غریبم بخند حرفی نیست طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست من از عبور نگاهی شکسته ام، آری شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست به حال من ، پری دل گرفته هم خندید تو هم بخند حبیبم ، بخند حرفی نیست
سلام
امیدوارم حالت خوب باشه.
به من هم یه سری بزن.پشیمون نمیشی!
منتظرتم.
www.modelebas.mihanblog.com
سلام گلم خوبی؟؟
ممنون که اومدی وبت خیلی قشنگه اگه خواستی منو با اسم خانوم خانوما بلینک بعد بهم بگو که با چه اسمی لینکت کنم.
بای