-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 09:50
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 09:48
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آییه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام.
-
عشق ...
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 16:23
عشق... لحظه ی دو نیم کردن سیب است که نگران نباشی چگونه تکه ی بزرگتر را برای خودت برداری!
-
خدا و گنجشک
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 16:18
گنجشک با خدا قهر بود … روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد… و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،...
-
زندگی اجبار نیست...
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 16:08
زندگی اجبار نیست... شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است دلش از غصه حزین بود و غمین حال من می گو یم زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست که نشد بال زدو پرواز کرد زندگی اجبار نیست زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است تو عبور خواهی کرد از همان پنجره ها با همان بال و پر پروانه به همان زیبایی به همان آسانی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 18:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم...
-
یادت باشه
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 18:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یادت باشه.... گاهی وقتا مثلاً آخر شب که می خوای بخوابی یه دل تنهایی هست که یکم اونور تر از تو می تپه واسه تو.... یادت باشه که فقط تو بودی که تونستی وارد قلبم بشی بدون اینکه قفلشو بشکنی.... یادت باشه من هر شب با اسمت همصدا می شم و تو رویاهام با تو حرف می زنم تا سبک شم تویی...
-
عشق من ، میخوام بهت بگم چقدر دوستت دارم .
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 17:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA عشق من دوستت دارم ، تا حدی که حاضرم با تو تا اوج قله های سخت و بلند زندگی بدون توقف برم و خستگی راه رو تا وقتی که با منی حس نکنم . عشق من دوستت دارم. به همون اندازه که ستاره ها و ماه ، آسمون رو دوست دارن و به بودنش نیازمندن ، به بودنت نیازمندم . عشق من دوستت دارم، تا حدی...
-
شاه شطرنج الماس
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 17:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سلام!می خواهم باهات حرف بزنم. یه مدتیه خیلی سگ شدم.می دونی!خیلی بد شدم.فکرهای شیطانی می کنم.کفر می گم.ولی تو باهام مدارا کردی.هر چی خواستم بهم دادی.هرچی!همین اول کار بذار بگم نیومدم ازت چیزی بخوام.دیگه چیزی نمونده که نداشته باشم.اومدم باهات حرف بزنم. هیچ کی به گرد پای تو...
-
نگو خداحافظ
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 17:49
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA در ابتدای جهانم نگو خدا حافظ به انتها برسانم نگو خدا حافظ ز راه آمده ام تشنه سلام تو ام سلام کن بمانم نگو خدا حافظ قسم که بی سبب از عشق من گریزانی نگو که عشق نخواهم نگو خدا حافظ سکوت می کنی اما دلت پر از حرف است نگو گرفته زبانم نگو خدا حافظ پناه اول من ، ای امید آخر من،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 تیرماه سال 1389 19:55
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی ست در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم رفیقان یک به یک رفتند مرا با خود رها کردند همه خود درد من بودند گمان...
-
زیباست...
جمعه 4 تیرماه سال 1389 19:51
عاشقانه زیستن ومردن چه زیباست! به رنگ دریا بودن در آن فرو رفتن چه زیباست! در قفس بودن به فکر رهایی مردن چه زیباست! در دامن کوه بودن در رویای قله چه زیباست! پرنده بودن در اوج آسمان بودن چه زیباست!
-
عشق
جمعه 4 تیرماه سال 1389 19:50
عشق،عشق می آفریند عشق زندگی می بخشد زندگی رنج به همراه دارد رنج دلشوره می آفریند دلشوره جرات می بخشد جرات اعتماد به همراه دارد اعتماد امید می آفریند امید زندگی می بخشد زندگی عشق می آفریند عشق،عشق می آفریند
-
تنهاترین
جمعه 4 تیرماه سال 1389 19:47
از این دله تنگ هر چه بگی بازم کمه توی دفتر ثبت دلتنگی ها میخوام جملتو تموم کنم اما نمیشه میخام دیگه بس کنم اما انگار خود دل میگه بگو بیشتر از غم من بگو بگو برای همگان تا بدانند دل تنهاترین است و این تنهاترین بهترین است و روزی که دفتر ثبت دلتنگی ها را دیگران ببینند روزیست که من دیگه نیستم و شاید این نوش دارویی باشد پس...
-
داستان عشقی غم انگیز
جمعه 4 تیرماه سال 1389 19:38
شب عروسیه ، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 09:43
-
آخرین قصه
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 09:05
بیا ای بی وفای من و امشب را فقط امشب برای خاطر آن لحظه های درد کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن که من امشب برای حرمت عشقی که ویران شد برایت قصه ها دارم تو امشب آخرین اشکم بروی گونه می بینی و امشب آخرین اندوه من مهمان توست بیا نامهربان و امشب را کنار بستر تاریک من شب زنده داری کن چه شبهایی که من تا صبح برایت گریه...
-
مرا رها مکن...
شنبه 29 خردادماه سال 1389 16:33
مرا اینگونه نگاه نکن دل من پر از سکوت است سکوتی که اگر نمایان شود عالمی را به آتش می کشد در پس پوسته ی حرفهای من سکوتی پر معنا نهفته است صدها جلد کتاب یک دقیقه آن است و در تاکستان ابدیت یک شاخه انگور دارد شرابی که از آن افشرده ام دنیاییی را مست میکند ودیگری را می کشد مرا رها مکن...
-
دادگاه عشق
شنبه 29 خردادماه سال 1389 16:31
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود ، وکیلم دلم بود و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند: دوس تت دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 خردادماه سال 1389 10:52
زندگی شطرنج دنیا و دل است قصه پر رنج صدها مشکل است شاه دل، کیش هوسها میشود ، پای اسب آرزوها در گل است فیل بخت ما عجب کج میرود! در سرما بس خیال باطل است ! مهره های عمر من نیمش برفت ؟ مهر های او تمامش کامل است ما نسنجیده پی فرزین او ؟ غافل از اینکه حریفی قابل است.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 خردادماه سال 1389 10:50
باتو هستم ای غریبه،آشنایم میشوی؟ آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟ من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ... مثل باران آشنای بی صدایم میشوی؟ روزگار، این روزگار بی خدا تا زنده است ای غریب آشنا، آشنایی با خدایم میشوی؟ من که شاعر نیستم شکل غزل را میکشم رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی؟ ای غریبه با شکوه و دلخوشی همسرای خنده های...
-
سکوت
شنبه 29 خردادماه سال 1389 10:48
سکوت ... برای عشق ... اکنون آن لحظه است ، همان که به چشمان تو خیره شوم و سکوت ... ... اکنون من در اعماق غرق می شوم..!...نه آن اعماق که پیشتر گفته بودم ! اعماق چشمان تو... زیباترین عمقی که تا کنون غرقش شده ام و نجات .... نمی خواهم حال ... سکوت ... فقط سکوت میکنم چون خود بلند ترین فریاد است فریادی از ته د ل از آنجا که...
-
گریه
شنبه 29 خردادماه سال 1389 10:45
سکوت کوچه های تار جانم ، گریه می خواهد تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من که بغض آشنای آسمان گریه می خواهد بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد..
-
باز کن پنجره چشمت را!
شنبه 29 خردادماه سال 1389 10:43
باز کن پنجره چشمت را! و به خورشید بگو که کسی آمده است تا بتابد امروز و بخواند قصه قصه سبز رهایی را برشاخه خشک ، بازکن پنجره چشمت را! وبیاویز به آن فانوسی و به مهتاب بگو صفحه ذهن کبوتر آبی ست. ای صداقت ای سبز! مریم خسته من! دست تو پیچک خردی ست به دیوار تنم. تو اگر بشناسی غم در خود مردن بغض این پنجره را می فهمی. ای غنی...
-
چتری خواهم شد برای تو ...
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:47
اگر باران بباردچتری خواهم شد برای تو چه اندیشه غریبی است این اندیشه ها وقتی به تو می اندیشم دلم برای خودم تنگ میشود در آن تنهایی که یاد و خاطره تو بندی می شود بر تارو پود ذهنم چه خوش است اندیشیدن به تو و نوشتن از تمام آن لحظات غمبار بی تو بودن دلتنگی،دلتنگی،دلتنگی آدم دلتنگ که می شود چه فکرهاکه نمیکند چه اندیشه ها که...
-
خداوندا
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:47
خدا خداوندا خدا وندا000! اگر روزی بشر گردی زحال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شدی از قصه خلقت از اینجا و از آنجا بودنت ! خداوندا000! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر به تن داری برای لقمه ی نانی غرورت را به زیر پای نا مردان فرو ریزی زمین و آسمان را کفر می گویی000 نمی گویی؟ خداوندا000 اگر با مردم آمیزی شتابان در...
-
دختر آفتاب
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:45
سلام دختر آفتاب تولدت مبارک هنوز بیدارم وتنهاییم را سیاهه می کنم ...هیچ رمقی نمانده ومی دانم که خواب از سرم پریده ...اما همچنان به دیواری که سالهای تنهایی همرازم شده است ، ذل زده ام ... آرام آرام وپاورچین پاورچین چشمانش را مرور کردم وموهایش را با دستان خسته ام نوازش نمودم...از خواب پرید ونگاهم کرد ...زوزه نگاهش را می...
-
دلتنگی
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:44
دلم بری کسی تنگ است که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت و شعرهای خوشی چون پرنده ها میخواند دلم برای کسی تنگ است که همچو کودک معصومی دلش برای دلم می سوخت و مهربانی را نثار من میکرد دلم برای کسی تنگ است...
-
در این بازار بی مهری
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:43
به دیدار تو شادم تو شادم کن که سوز غم بر آمد از نهادم تو می گفتی صدایم کن زسوز سینه هر شب صدایت می زنم اما رسی ایا به دادم؟ کمک کن تا ابد تنها به تو عاشق بمانم به کوی عاشقی شعر خوش ماندن بخوانم.
-
تقدیم به همه
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:43
The gallows in my garden, people say, Is new and neat and adequately tall; I tie the noose on in a knowing way As one that knots his necktie for a ball; But just as all the neighbours on the wall Are drawing a long breath to shout "Hurray!" The strangest whim has seized me. . . After all I think I will not...